جدول جو
جدول جو

معنی تعلق یافتن - جستجوی لغت در جدول جو

تعلق یافتن
(بِ گُ / بُ / گْ تَ)
پیوستگی و اتصال و ارتباط یافتن. تعلق گرفتن. پیوند گرفتن:
چون تعلق یافت نان با بوالبشر
نان مرده زنده گشت و باخبر.
مولوی.
و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ دَ)
اتصال و ارتباط داشتن. پیوستگی داشتن: سعی نکنم در شکست هیچ چیز که بیعت به آن تعلق گرفته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 316). و خدا چنانکه داناست بر آنکه من آن را بگردن گرفته ام داناست بر آنکه من وفا خواهم کرد و به همه آنچه بیعت به آن تعلق گرفته است. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 317). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیب های آن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ نِ تَ)
پیوند داشتن. بستگی داشتن علاقه و دلبستگی داشتن. دوستی و محبت داشتن. خواهانی. کشش و پیوستگی:
دلی که با سر زلفت تعلقی دارد
چگونه جمع شود با چنین پریشانی.
سعدی.
با چو تو روحانیی تعلق خاطر
هرکه ندارد دواب خویش پرست است.
سعدی.
در آن فرصت مرا به خاتونی تعلق شده بود.... چرا نمیگویی که بر فلان فلان خاتون تعلق دارم و عاشق شده ام ؟ (انیس الطالبین بخاری ص 119). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ تَ)
زائیده شدن. متولد شدن. پدید آمدن. رجوع به تولد شود
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
برتری یافتن. غلبه یافتن. فایق شدن. رجوع به تفوق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحقق یافتن
تصویر تحقق یافتن
بثبوت رسیدن درست شدن واقعیت یافتن: (بطلان این مطلب تحقق یافت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلی یافتن
تصویر تسلی یافتن
رهایی یافتن از اندوه آرامش یافتن دلشاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلط یافتن
تصویر تسلط یافتن
غلبه کردن بر چیره شدن بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعلیم یافتن
تصویر تعلیم یافتن
یاد گرفتن آموختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفوق یافتن
تصویر تفوق یافتن
برتری جستن برتری یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تولد یافتن
تصویر تولد یافتن
زاده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
استیلایافتن، غلبه کردن، مسلط شدن، تسلط یافتن، برتری یافتن، پیشی گرفتن، اولویت یافتن، رجحان یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
متعلق بودن، دل بستگی داشتن، علاقه داشتن، وابسته بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد